سفارش تبلیغ
صبا ویژن
سال نو مبارک - الهه امید و ادب
  •  RSS 
  • خانه
  • شناسنامه
  • پست الکترونیک
  • مدیریت وبلاگ من




  • آهنگ وبلاگ من



  • لوگوی وبلاگ من
    سال نو مبارک - الهه امید و ادب

  • لینک دوستان من





    الهه امید
    خورشید تابان من
    الهه امید و شادی
    گویه های آرین
    نقش لذت بخش روانشناسی در آرامش انسان
    یه آدم دیگه
    برآستان جانان
    روانشناسی بالینی
    روانشناسی بالینی2
    عطر یاسمن
    سحرونه
    باغ سیب
    موسیقی بودن
    دل دریایی

  • اوقات شرعی


  • مطالب بایگانی شده
    بهار 1385
    زمستان 1384
    پاییز 1384
    تابستان 1384
    بهار 1384
    زمستان 1383

  • وضعیت من در یاهو
    یــــاهـو
  • سال نو مبارک

    نویسنده: الهه امید(سه شنبه 85/1/1 ساعت 2:53 صبح)

    بهار بهار صدا همون صدا بود

    صدای شاخه ها وُ ریشه ها بود

    بهار بهار چه اسم آشنایی

    صدات میاد اما خودت کجایی ؟

    بهار اومد لباس نو تنم کرد

    تازه تر از فصل شکفتنم کرد

    بهار اومد با یه بغل جوونه

    عیدُ آوورد از تو کوچه تو خونه

    بهار بهار یه مهمون قدیمی

    یه آشنای ساده وُ صمیمی

    یه آشنا که مثل قصه ها بود

    خواب ُ خیال همه بچه ها بود

    یادش به خیر بچگی ها چه خوب بود

    حیف که هنوز صبح نشده غروب بود

    آخ که چه زود قلک عیدی هامون

    وقتی شکست باهاش شکست دلامون

    بهار اومد برفا رُ نقطه چین کرد

    خنده به دل مردگی زمین کرد

    چقدر دلم فصل بهارُ دوس داشت

    وا شدن پنجره ها رُ دوس داشت

    بهار اومد پنجره ها رُ وا کرد

    منُ با حسی دیگه آشنا کرد

    یه حرف یه حرف ، حرفای من کتاب شد

    حیف که همش سئوال بی جواب شد

     بهار بهار

    پرنده گفت یا گل گفت ؟

    خواب بودیمُ

    هیچکی صدایی نشنفت !

    بهار بهار

    پرنده گفت یا گل گفت ؟

    ما شنیدیم

    هر کی که خوابه نشنفت .

    «محمد علی بهمنی»



    نظرات دوستان ( )

    سفارش تبلیغ
    صبا ویژن
    1
    2
    3
    4
    5
    6
    7
    8
    9
    10
    11
    12
    .
    .
    .
    .
    .
    .
    .
    .
    .
    .
    .
    .